کد مطلب:224100 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

دعاء حضرت امام رضا
از روزی كه حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام وارد مرو شدند و مأمون سبب دعوت خود را واگذاری امر خلافت تعیین نمود و تا آنكه امام علیه السلام قبول نمی كردند و او تخفیف داد به مقام ولایتعهدی و از تكلیف



[ صفحه 528]



این امر تا قبول دو ماه طول كشید كه امام علیه السلام شدیدا امتناع می فرمود و مأمون هم ظاهرا تأكید داشت.

تا آنكه در یك مجلس خصوص مأمون گفت چرا قبول نمی كنید فرمود از جدم شنیدم كه فرمود تو به سم جفا قبل از مأمون مسموم خواهی شد - مأمون گفت من تكذیب قول تو وجدت امیرالمؤمنین علیه السلام را نمی كنم ولی كیست با بودن من قدرت داشته باشد تو را مسموم كند؟

این سخن مأمون راست بود زیرا این قصد را نداشت و مانند عبدالرحمن بن ملجم مرادی كه حضرت امیر علیه السلام به او فرمودند كار بزرگی از تو سر می زند و با شمشیر جنایتی عظیم مرتكب می شوی؟ شمشیر خود را تقدیم كرد گفت من حاضرم اكنون مرا گردن بزنی كه چنین جنایتی نكنم او هم در آنوقت راست گفت مأمون فكر نمی كرد سیاست این طور ایجاب كند.

امام رضا علیه السلام فرمود اگر بخواهم بگویم كی مرا مسموم می كند می توانم

مأمون فهمید كه ابوالحسن علیه السلام نمی خواهد منصبی قبول كند كه مردم عوام بگویند زهد علی بن موسی بن جعفر برای آن بود كه دنیا رو به او نمی كرد و چون رو به او كرد از قبول آن امتناع نداشت و این زهد خشك ریائی بود و ولایت عهد را برای مقدمه خلافت قبول كرد و لذا از مفاد مطالب كه چنین فهمید در غضب شد و این عبارت را گفت:

فغضب المأمون و قال انك تتلقانی دائما بما اكره حیث آمنت سطوتی فبالله اقسم لئن قبلت ولایة العهد و الا اجبرتك علیها. [1] .

مأمون گفت تو همیشه از سطوت من ایمنی و جواب مرا می دهی به آنچه كه خوش ندارم تو می خواهی مردم بگویند علی بن موسی از دنیا اعراض دارد اما به خدا قسم اگر قبول كردی ولایت عهد را فبها و گرنه تو را مجبور می كنم به پذیرفتن آن و اگر باز هم سر باز زنی گردنت را می زنم. [2] .

حضرت فرمود خداوند مرا نهی فرمود از اینكه به دست خویشتن خود را در مهلكه بیندازم و اگر اجبار است حاضرم به شروطی آنگاه سربلند كرده این دعا را خواندند:

«فقال علیه السلام اللهم انك الخ».

(در همین اوراق نوشتیم)

و با كمال اكراه قبول فرمود و چون محمد بن عرفه از آن حضرت سؤال كرد یابن رسول الله



[ صفحه 529]



«ما حملك علی الدخول فی ولایة العهد؟» چه سبب شد كه ولایتعهدی را قبول كردی در حالی كه شما می دانستید قصد مأمون چیست و چه حلیه ی سیاسی به كار برده است فرمود:

«ما حمل جدی امیرالمؤمنین علی الدخول فی الشوری» [3] .

آن سببی كه جدم امیرالمؤمنین علیه السلام را مجبور داشت كه داخل شورای وصیت عمر گردد مرا مجبور نمود كه این ولایتعهد را قبول كنم [4] .

و چون دوستان بسیار شادمان شدند فرمود خیلی خوشحال مباشید كه این كار به پایان نمی رسد «قال علیه السلام خفیا لا نفرح فانه شی ء لایتم». [5] .

1 - شورای خلیفه دوم این بود كه اقلا پنج نفر یا هشت نفر در سال حجةالوداع در كعبه هم قسم شوند كه پس از رحلت پیغمبر خلافت را قبضه كنند و دست به دست یكدیگر بدهند و از اعضاء این پیمان عمر - ابوبكر - ابوعبیده ی جراح - عثمان و غیره بودند كه شرحش را در كتاب امیرالمؤمنین علیه السلام نوشته ام چون ابوبكر به مرض موت رسید عمر را به صورت ولایتعهدی منصوب كرد او خلیفه انتخابی نبود و پس از او عمر امر كرد شش نفر شورا كنند.

1 - امیرالمؤمنین علی علیه السلام 2 - طلحه 3 - زبیر 4 - عثمان بن عفان 5 - عبدالله بن عوف 6 - سعد وقاص و دستور داد هر كس را اكثریت تعیین كرد هر كس مخالفت كند غلامش با شمشیر برهنه بالای سر آنها ایستاده گردن او را بزند و این شش نفر اكثریت آنها طبق نقشه قبلی با عثمان بود و لذا امیرالمؤمنین علیه السلام می دانست كه مخالفت اثری ندارد و مجبور در شركت بود لذا شركت فرمود. حضرت امام رضا علیه السلام هم مجبور به قبولی ولایتعهد شد؟!


[1] صدوق در علل الشرايع ص 90 باب 173 در امالي ص 42 مجلس 16.

[2] ابن بابويه به سند موسي بن سلمه - عيون اخبار ص 13.

[3] مناقب ابن شهر آشوب ص 415 ج 2 وفات الرضا ص 38.

[4] مناقب ابن شهر آشوب ص 415 ج 2 وفات الرضا ص 38.

[5] روضة الواعظين فقال ص 194 ارشاد مفيد ص.